ورود به دنیای ازدواج و تاهل مرحله جدیدی برای هر کس در زندگی تلقی می شود . بعضی ها با ترس به آن نگاه می کنند و بعضی ها با شوق و انتظار و امیدواری .
بعضی ها به دلایل مختلف ازدواج خود را به تأخیر می اندازند مثل :نداشتن کار مناسب و درآمد چشم گیر، نداشتن امکانات کامل زندگی ، اشتغال تحصیلی ، عدم نیاز جنسی به دلیل رفع آن در روابط با جنس مخالف و ...
و بعضی ها با وجود فراهم نبودن یکسری امکانات و شرایط، با جسارت به این مرحله پای گذاشته و به هر حال زندگی متاهلی را آغاز می کنند .
مطمئناً دوران عقد برای عده ای حتماً شیرین تر از دیگران است .
کسانی که در دوران مجرد بودن رابطه با جنس مخالف را تجربه نکرده یا بسیار کمتر از دیگران تجربه کردند. برای آنها همه چیز تازه و شیرین است ( البته اگر خلقیات بد ایجاد تلخی نکند)
خداوند جنس مرد و زن را طوری خلق کرده تا نسبت به هم جذب شوند . این مسئله قبل از دوران ازدواج نهی شده ( وصل شدن - وصال )
اما طراحی این خاصیت برای زمانی است که انسان باید نسل خود را به صورت تعریف شده افزایش دهد ، در زندگی برای رسیدن به اهداف بزرگ به آرامش دست پیدا کند . آرامشی که وظیفه آن بر عهده زن و مرد است و آن زمان همان ازدواج است که خیلی هم به آن توصیه شده است . بنابراین در قانون خدا این رابطه تعریف شده است .
اما وقتی مشکلات به وجود می آید که انسان در مقابل قوانین و فرمولهای خداوند تعریف جدیدی بنا به تشخیص ناقص خود ارائه بدهد که با قوانین و فرمول خداوند متفاوت باشد .
و یکی از آنها اتفاقات بعد از ازدواج است . دو جوانی که در طول زندگی و در دوران مجردی به خیلی از چیزها (( نه )) گفتند بعد از ازدواج و به وجود آمدن حس عطش در کنار هم بودن، یک فرهنگ غلط بی مورد، قد علم می کند .
در فرهنگ ما نیست که در دوران عقد دختر شب در خانه پسر بماند !
در فرهنگ ما نیست که در دوران عقد داماد شب در منزل خانواده عروس بماند !
پدر عروس می گوید فقط حق داری در هفته یک شب به خانه داماد بروی !
یا اگر ماند، پدر شب جایی می خوابد که در مسیر رفت و آمد باشد و آقا دوماد تابلو شود !!! باورش سخت است اما حقیقت دارد .
یا سخت گیریهای بی مورد مشکل آفرین .
از چه جهت مشکل آفرین ؟
از این جهت که نیازی که باید در محیطی امن و پر از آرامش به آن پاسخ داده شود، سر از جنگل و بیابان و خیابان در می آورد . که اشاره کوچکی به آن شاید ذهن را مکدر کند اما نباید از کنار آن به راحتی گذشت .
خاطره ای از یک دوست که شاهد ماجرا بود :
روزی در کنار یک جاده پر رفت و آمد چادر زده بودند در لحظاتی که از کنار یک ماشین نیسان سر پوشیده رد می شدند متوجه اتفاقات غیر عادی( حضور یک زن و مرد ) در درون نیسان می شود . که یک نفر این قضیه را به مامور نیروی انتظامی خبر می دهد . ( البته شاید کار درستی هم نکرد که اطلاع داد )
بعد از حضور مامور نیروی انتظامی و فرا خواندن راننده ماشین، ایشان به اتفاق یک زن بیرون آمده و پس از جویا شدن قضیه و دیدن مدارک معلوم شد که این دو نفر زن و شوهر می باشند که در دوران عقد بوده و به دلیل سخت گیری های خانواده عروس نمی توانند با آرامش خاطر درکنار هم باشند و مجبورند که اینگونه عمل کنند و چه بسا که آبروی خو را هم اینگونه به بازیچه بگیرند .
یا یکی از دوستان که شبی ( بنا به وظایف خود ) در حال گشت زنی در درون جنگل نزدیک محل کار آنها بود به ماشینی برخورد که زن و مردی در آن بوده و خلوت کرده بودند که بعد از اطلاع دادن به مامورین حفاظت کننده آن متطقه و حضور آنها و جویا شدن از آن دونفر معلوم شد که آنها هم زن و شوهر تازه عقد کرده بوده که مشکلی مشابه مشکل قبل داشتند .
و پدر آن عروس به خاطر فرهنگ غلط یا غیرت بیجای خود باعث شد تا آبروی این دو زوج جوان نقش بر آب شود و ای کاش غیرت آن پدر عروس اینجا به جوش می آمد .
این تنها یکی از آسیبها است که مورد غفلت واقع می شود .
آسیب های دیگر از قبیل خودارضایی حاصل از ایجاد تشنگی جسمی و عدم پاسخ به آن یا تشنج و دعواهای بی مورد که حاصل از این فاصله جسمی است هم خیلی اوقات به وجود می آید .
و چقدر قابل تقدیر است دید آن خانواده هایی که فرمول و قوانین خدا را جامه عمل می پوشانند و یادشان هست که زمانی هم آنها در دوران عقد به سر می بردند .
و اگرآنها بودند چه انتظاری از خانواده هایشان داشتند ؟