نکته های جامانده | ||
شاگردى کردن اولاً به معناى شاگرد ماندن نیست، که خیال کنیم همیشه ما باید شاگرد آنها بمانیم؛ نخیر، همت کنید؛ خواهید شد استاد و مجبور مىشوند از شما یاد بگیرند. ثانیاً شاگردى کردن در علم، به معناى تقلید کردن در فرهنگ نیست؛ این نکتهى بسیار مهمى است. عدهاى فکر مىکنند چون غربىها از لحاظ علمى بر ما برترى دارند، پس ما باید فرهنگ و عقاید و آداب معاشرت و آداب زندگى و روابط اجتماعى و سیاسىمان را از آنها یاد بگیریم؛ اروپایىها کارهاى غلط و خطا و رفتارهاى زشت الى ماشاءاللَّه دارند؛ چرا باید این کارها را از آنها یاد بگیریم؟ آن مردِ مجذوبِ مفتونِ دانش غربىها مىگفت: ما باید از فرق سر تا نوک پا غربى شویم. چرا؟ ما ایرانى هستیم و باید ایرانى بمانیم. ما مسلمانیم و باید مسلمان باشیم. آنها بیشتر از ما علم دارند؛ خوب، ما مىرویم علمشان را یاد مىگیریم؛ چرا باید عادات و فرهنگ و رفتار و آداب معاشرت آنها را یاد بگیریم؛ این چه منطق غلطى است؟ چون آنها به دلیلى باید چیزى به نام کراوات دور گردنشان ببندند - که البته ما نمىگوییم شما چرا کراوات مىبندید؛ کراوات مال آنهاست - آیا ما هم باید از آنها تقلید کنیم؟ منطق ما براى اینکار چیست؟ چرا ما لباس و رفتار و آداب معاشرت و حرف زدن و حتّى لهجهى آنها را تقلید کنیم؟ این، ضعف نفس و احساس حقارت است؛ چرا من باید بهخاطر ایرانى بودنم احساس حقارت کنم؟ من به زبانِ خودم افتخار مىکنم؛ من به فرهنگِ خودم افتخار مىکنم؛ من به وطن و کشور و گذشتهى خودم افتخار مىکنم؛ چرا باید از آنها تقلید کنم؟ براى تقلید از آنها دلیلى ندارم. علم آنها بیشتر است؛ خیلى خوب، ما علمشان را یاد مىگیریم و اگر هزینه اى هم داشته باشد، مىپردازیم.
[ جمعه 90/3/27 ] [ 5:14 عصر ] [ سید مهدی پیشنمازی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |