سلام
فکر کنم کمي دير شده براي نظردهي، و با اين حجم بالاي نظرات مشخصه که افراد گفتني ها رو گفتند، چه موافق و چه مخالف.
1. شما حق داريد هر جايي که دوست داريد بريد و لذت ببريد، منتها با حفظ ارزش ها و اصول خود. اين کار شما هم في نفسه ايرادي نداره.
2. اما! اما نيت شما و نوع حرکت شما براي اصلاح وضعيت فرهنگي کمي کوته فکرانه است. با عرض معذرت البته. جالب اينجاست که مديريت فرهنگي هم خوانده ايد. فکر مي کنيد با اين نگاه کمي و ظاهري مي توان مسائل فرهنگي که معمولا کيفي هستند رو حل کرد؟ جنگ فرهنگي مگر از جنس جنگ نظامي است که بخواهيم با يک يورش و حمله پايگاه دشمن رو فتح کنيم؟ گيرم يک کافي شاپ رو درست کرديد، با دهها کافي شاپ ديگر چه مي کنيد؟
3. و اما، اماي بزرگ و ايراد اساسي کار شما. اين تصور ما مذهبي ها که فکر مي کنيم محاله محيط و ابزار روي ما تاثير منفي بگذاره خطاي بزرگ ماست. انگار که ما معصوصيم! ببين برادرم حتما اصطلاح سبک زندگي رو شنيدي! اساسا کافي شاپ جايي است براي سبک زندگي غربي، اساسا کافي شاپ ساخته شده تا شما ترجيحا با دوست دخترتان و نه همسرتان برويد و در آنجا راجع به امور دنيا صحبت کنيد. کارکرد اين محيط همين است. نساخته اند براي عبادت و نيايش. شما مسجد را رها کرديد و رفتيد کافي شاپ، فکر کنيد ديگران هم همين کار را کنند و مجبور شوند هر شب جمعه براي فتح کافي شاپها همين کار را کنند، آنوقت چه مي شود؟ مساجد خالي و کافي شاپها پر مي شود و در حقيقت ما بازي دشمن را خورده ايم. به مرور زمان خواهيد ديد که حضور در اين محيطها تاثير نامحسوس خود را روي رفتار خود شما خواهد گذاشت.
4. من حضور بچه مذهبي ها در اين محيطها را مطلقا رد نمي کنم، اما اين به عنوان ساده ترين نوع کار تبليغي و فرهنگي محسوب مي شود. مثل اينکه براي ترويج اسلام برويم آنتاليا نماز جماعت راه بياندازيم! يا در برج ميلاد دعاي ندبه راه اندازيم! شما اگر توانستيد پاي يکي از اين دختر پسرها را به مسجد و پايگاهتان باز کند آن وقت است که کار مردانه کرده ايد. کمي روي اين مطلب فکر کنيد.
با اين حال خوش بگذرد